من در شرف ازدواج با پسری هستم ک 6 سال همدیگر و دوس داریم رابطمون انقد پاک بوده ک وقتی میگم تا حالا دست همدیگه رو لمس نکردیم کسی باورش نمیشه
ما باهم مشکلی نداریم اما خانواده من خیلی ساده هستن و از لحاظ مالی زیاد تناسب نداریم طوری ک همیشه از اینکه اونا بیان خونه ما میترسیدم و خجالت میکشیدم
موضوع و با خودش در میون گذاشتم اما اون گفت ک این مسائل مهم نیس راستش از لحاظ تحصیلات و موقعیت اجتماعی مث پسرشون هستم فقط خانوادم...از اینکه انقد خودمو دست کم میگیرم و بخاطر مسائلی ک نمیتونم تغییرشون بدم اینقد عذاب میکشم راستش از خودم بدم میاد من خ با بدبختی درس خوندم و به اینجا رسیدم حالا نمی تونم اجازه بدم یکی به چشم بدبختا منو ببینه خانواده شون خ از خودشون تعریف میکنن و واقعا موندم باید چه جوری باهاشون برخورد کنم و اعتمادبنفس مو به خاطر اینکه فقیریم و خونه مون خ داغونه حفظ کنم تورو خدا کمکم کنید